سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تا کی آب بر کوه می ریزد و آن را نرم نمی کند؟تا کی حکمت می آموزید و دلهایتان بر آن نرم نمی شود؟ [عیسی علیه السلام]
خوابیدن بایقین، برتر از نمازگزاردن باتردید است
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :0
کل بازدید :22280
تعداد کل یاداشته ها : 25
103/2/29
3:12 ع
زندگینامه

ماجرای توبه رسول

رحلت

همان شب در نجف اشرف!

تشییع جنازه

قصه قبر رسول ترک

خواب مرحوم خطایی





زندگینامه

در روز پنجم اسفند سال 1284 هجری شمسی در محله خیابان که یکی از محله های
قدیمی شهر تبریز میباشد کودکی چشم به جهان گشود که نامش را رسول گذاشتند و
بعدها نام این محله (خیابان) و اسم شهری که آن متولد شده بود به عنوان قسمتی
از اسم و فامیلی آن مولود بر روی سنگ قبرش حک گردید یعنی با نام حاج رسول
دادخواه خیابانی تبریزی.

نام پدرش مشهدی جعفر بود و مادرش نیز آسیه خانم نام داشت.

آسیه خانم زنی
بسیار مظلوم و آرام بود و آنطوری که دخترش (ربابه خانم) تعریف میکرد او یکی
از زنهای پاکدامنی بوده است که در جلسه های روضه امام حسین (ع) بسیار گریان
میشد و زیاد اشک میریخت.



بازیهای روزگار کم
کم رسول را در سنین جوانی به راههای خلاف کشانید به خصوص بعد از سنین بیست و
چهار پنج سالگی که او مجبور شد شهر و دیارش تبریز را رها کند و به تهران
بیاید.



  
  
 اعدام طیب حاج رضایی   

  

  من در زندگی خلاف های زیادی کرده ام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکه دار سازم 

 شهید
طیب حاج رضایی را حر انقلاب لقب دادند. زیرا از لشکر یزید به زیر بیرق
امام حسین پناه برد.او در دل عشق حسین را داشت.در اواخر سال 1341 و اوایل
42، طیب دچار تحول درونی شد و بارها دوستان و آشنایان از دهانش شنیده بودند
که گفته بود: «خدایا پاکم کن، خاکم کن» 

 

آن
قدر شر بازی درآورده بود که همان 18 سالگی تبعیدش کردند بندرعباس .از
تبعید که برگشت دیگر نمی خواست دعواهای الکی کند.حجره ای در خیابان انبار
گندم گرفت و شروع کرد به کاسبی بعد هم رفت در صنف میوه و تره بار و آن قدر
رشد کرد که شد سلطان موز ایران.

بزرگترین هیآت تهران رو راه انداخت .جنوب شهر بیشتر توسط او و رفقایش اداره می شد تا شهرداری و اینها .

بابت
کودتای 28 مرداد و شرکت طیب به نفع حکومت ، به او نشان شماره 2 رستاخیز
داده بودند.گرچه هیچ نفوذی در حکومت نداشت وسیاسی هم نبود ....مسئول
بیمارستان مادر ولیعهد شد .قرار بود بگویند ولیعهد در میان مردم به دنیا
آمد . طیب همه جا را چراغانی کرد و یک ریال هم از دولت نگرفت.

بعد
یک روز دیدند طیب دارد سر نصیری ترسناک ترین مرد امنیتی شاه ، همان که
رئیس ساواک شد داد می زند.گویا نصیری خواسته بود در کارش دخالت کند و او
مانع شده بود... وقتی شاه می خواست بیاید ، طیب

جلوی
شاه سینی اسفند را داد به نصیری و گفت بیا خودت دنبال شاه برو و اسفند دود
کن . شاه هم پیگیر قضیه شد و از طیب بابت رفتار بد نصیری معذرت خواهی کرد.

بحث
افتاد بین لوطی که کی از همه لات تر است ؟ یکی گفت طیب ، چون طیب تنها کسی
است که لقب ندارد؛طیبحاج رضایی بیشتر از همه حبس رفته ، از همه بیشتر دعوا
کرده ، از همه بیشتر سفره انداخته ، از همه بیشتر دست توی جیبش کرده و از
همه بیشتر پول میز حساب کرده .معروف بود اگر پول میزش رو حساب می کردی زنده
نمی ماندی...

بعد
هم وقتی فهمید امام را گرفته اند ، همه را جمع کرد و رفت میان مردم و
مشارکت کرد تا 15 خرداد همان شود که شد .بعدش هم بگیر و ببند و شکنجه. قرار
شد حرف هایی راجع به امام بزند تا آزاد شود.او هم نگفت و اعدام شد.آزاده
بود و آزاد شد. وقتی ازش خواستند تا بگوید امام به او پول داده تا بلوا راه
بیندازد ، گفته بود "باید ببینمش ". وقتی آوردنش پیش امام ، یک نگاهی به
امام انداخت و بعدها گفت " انگار پسر امام حسین (ع) را دیدم ". به هر حال
او این دروغ را نگفت و تاوانش را هم داد. با تیر باران طیب ، درس های طلبه
های قم ، اصفهان و تبریز به خاطر مرگ او تعطیل شد.خانواده طیب بعد از
انقلاب ، قاضی دادگاه را بخشیدند.



  
  
ای که بگرفتی راه زهرا در میان کوچه ها/گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود******ما غم عشق حسین با شیر از مادر گرفتیم /روز اول آمدیم دستور تا آخر گرفتیم ******* مرغ دل یک بام دارد دو هوا/گه مدینه می رود گه کربلا******ای تو با قلبم صمیمی یا حسن /تو کریم بن کریمی یا حسن/ داری از زهرا نشان یا مجتبی/مهربانی دل رحیمی یا حسن/ صاحب رزقی و جودت بی کران/ ریزه خوار سفره ات هر انس و جان/ آن قدر بخشنده ای محبوب من/ بر سر خوان تو حاتم میهمان/ از می کوثر چو آبم می دهی/ بر خم زلفت چو تابم می دهی/ آن قدر خوبی که هر چه بد کنم/ با کریمی تو جوابم می دهی/
از حکمتهاى امام صادق «علیه السلام»:
للهِ فی السرّاء نِعمة التفضّل وفی الضرّاء نِعمة التطهّر
افراد کوتاه‌بین که دید محدودى از این جهان و حوادث آن دارند، چنین می ‏پندارند که اگر خداوند به کسى نعمت داد او را گرامى داشته و اگر نعمتى را از او سلب کرد به او اهانت نموده و خشم گرفته است.